سلام نفسی حال اونروزت چطوره ....منظورم همون روزیه که بعدا که ایشالله بزرگ شدی و اومدی خاطراتتو خوندی شاید اونروز همسن الان من باشی بالاخره امیدوارم تو هر سن و حالتی باشی همیشه تنت سالم باشه و ذهنت فارغ از غصه های دنیا...آآآآآآآ ..فوت فوت ...بیا دست قشنگه رو از این مدت برات بگم اینکه مریض شده بودی عزیزم ....اسهال داشتی و یه کم بالا هم میاوردی..که هفته ی پیش من که سر کار بودم مامانی و بابا بردنت دکتر ولی چون زیاد منتظر شده بودن منم ساعت 2.5 بهتون پیوستم ...رفتیم تو مطب و خوشبختانه دکتر گفت که ویروسه و نیاز به درمان جدی نداره.و باید با مایعات دفع بشه ..از همون روز بود که به خاطر اسهالت پاتم خیلی سوخت و دیگه به هیچ عنوان نمیتونستی...