آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

تولد هشت ماهگی

1391/4/5 12:57
نویسنده : مامان و بابا
276 بازدید
اشتراک گذاری

سلام همه ی زندگی مامانبغل

امروز تولد هشت ماهگیته عزیزمهورا...هشت ماه از روزی که من خوش بخت ترین ادم دنیا شدم میگذره...

واااااااااااای که چه زود داره میگذره...

من از بزرگ کردن تو و کنار تو بودن اینقدر سرمستم که اصلا متوجه زمان نمیشم...

پسرم پارسال این موقع تو توی شکمم بودی و با دست و پاهای کوچولو و قشنگت بهم لگد میزدی و من از خوشحالی و سر ذوق یواشکی گریه میکردم...

الانم که پیشمی از این که داری بزرگ میشی و خودت و لوس میکنی و کارای جدید یاد میگیری بازم یواشکی از خوشحالی گریم میگیره...

واااااااااااای که چه حسیه مادر بودن  اصلا نمیشه توصیفش کرد...

خدایا از اینکه من و لایق نگهداری از این فرشته ناز و پاک دونستی ازت ممنونم ...خیلیییییییی زیاد...

خداجونم به همه ی اونایی که دوست دارن نی نی داشته باشن این حس اسمونی رو بچشون...

                                            الهی امین

عزیزم صبح شما با بابایی رفتی خونه ی مامانم تا من یه کم به کارای حسابداریم برسم و الان من از دوریت دارم میمیرم...الان زنگ زدم و مامانی گوشی و گرفت و من باهات حرف زدم ...تو هم یه عالمه گفتی  ا ت   و  د د      aate  v   dede  و باز من هزار بار برات مردم و زنده شدمبغل

خیلی دلم برات تنگ شده و برای دیدن و بوییدنت لحظه شماری میکنمناراحت

میخوام بدونی که من عاشقتم عزیزم و اگه هزار بار دیگه به دنیا بیام بازم میخوام در کنار تو و بابات زندگی کنم...لبخندماچ

عزیزم این روزا وقتی خونه ایم که شما دوست داری مدام با خودم باشی و اگه فاصلمون مثلا بشه سه قدم بدو بدو 4 دست و پا میکنی و با یه جور نفس نفس خودتو لوس میکنی ومیای بغلم...و عاشق اینی که من مثلا بشینم و تو بری 2 دقیقه بازی کنی و باز مثلا انگار که من و یه سال که ندیدی دوباره من و پیدا میکنی و میای بغلم...عزیزم عاشق همه ی اینکاراتم...چشمک

جدیدا هم که یاد گرفتی تمام بالشت و پشتی هایی که در طرح ایمن سازی استفاده کردیم و از گوشه با دستت میگیری و میندازیشون زمین و میری بالاشون بازی میکنی ولی همش باید مواظبت باشم چون مفهوم عمق و فاصله رو نمیدونی و ممکنه خودتو پرت کنی پایینمژه

یه اخلاقی هم که داری اینه که وقتی اسباب بازیات برای چند روز میبینیشون دیگه اصلا محلشون نمیزاری و دنبال پیدا کردن یه چیز جدید راه میفتی تو خونه و به هر جایی سر میکشی و متاسفانه هر چیزی و که پیدا میکنی میکنی تو دهنت ...برای همین منم همشون و تا اطلاع ثانوی جمع کردم و فقط از این به بعد روزی دو تا شو بهت نشون میدمنیشخندااااااهکی زرنگی ولی من مامانتمعینک

وعاشق بازی کردن با سیم و دستمال کاغذی و ...اینا هستی .مثلا اگه من شلوارم بند داشته باشه ممکنه نیم تا یه ساعت همینطوری هی بکشیش و بکنی تو دهنت و باهاش بازی کنی...

من دیگه میرم ..زودتر بیا دیگه عزیزم ...منتظرتمقلب

   راستی دیشبم تا شماره ی سه خودت وایستادی من که خیلی ذوق مرگ شدم...خودتم خوشت اومد چون بعدش خندیدی...

                               الهی مامانت فدای خنده هاتماچ

                                    هشت ماهگیت مبارک خوشکل مامانقلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان امیرحسین
5 تیر 91 13:20
سلام.قربونت برم .هشت ماهگیت مبارک.لپتو بکشم الهی !!
مامان آترینا
5 تیر 91 14:04
ماهگردت مبارک خشمل خاله
مامان کیان
5 تیر 91 18:32
سلاااام آریاااا جونم.8ماهگیت مبااااارک گلمماشاالله واسه خودت مردی شدی میخوای راه بری؟؟؟ هزارتا بوووووس واسه گل پسری راستی آرزو جون بیا ببین با کامنتت چه غوغایی کردی


واااااااااااااای کی میتونه با عمه خانم بگیررررره ...الان میام..
مامان طلا
6 تیر 91 0:06
ای جان دلم هشت ماهگیت مبارک پسر گل امان از دست شما ورووجک ها که نمیزارین ماماناتون به کارشون برسن
مامی مائده
11 تیر 91 23:16
8 ماهگیت مبارک
مامان آریام
6 مهر 91 0:14
هشت ماهگیت مبارک باشه عسل خاله این فسقلیها کاراشون همه مثل همدیگه هست


مرسی گلم...اره واقعا همشون خیلی شیرینن