دلنوشته های بابایی .
سلام . پسرم منم بابایی . مامانت الان خیلی وقته که خوابیده . ازم خواست یه چند خطی واست بنویسم . عزیز دلم شاید باوش سخته ولی این روزا رو به امید اینکه زودتر ببینمت شب میکنم ... آخه دلخوشی بابا تو این دنیا فقط مامانت و تویی . شبا وقتی خوابه نیگاش میکنم و برای سلامتی هر دوتون دعا میکنم . جالبه بدونی هر وقت یه تکون کوچولو میخوری و مامانت احساسش میکنه اونقدر قربون صدقت میره که من حسودیم میشه . پسر گلم بابا تو یه سالگی پدرشو از دست داده و تصمیم داره هر چی توان داره برای خوشبختی تو ومامانت انجام بده که یه وقت خدای نکرده احساس هیچ کمبودی توی زندگیتون نکنین . هر چند تا همی...
نویسنده :
مامان و بابا
2:27