مسافرت 4 شنبه 8 تیر
یه هفته س که علیرضا پیله کرده بریم شمال .من خودمم خیلی دوست دارم برم ولی به خاطر شومبولی میترسم.تازه رفتم دکتر گفت اگه میخوای بری برو ولی من بازم میترسم.حالا ببینیم چی میشه...
راستی دیشبم یه دونه از این کتابخونه سیارا زده بودن که با باباییش رفتیم چهار تا کتاب همش در مورد شومبولیا خریدیم.
دیروز بعاز ظهر هم با مامانم رفتیم بازار میخواستم یه مانتو تابستونی بخرم ولی هر چی که خوشمل بود رو پوشیدم اندازه بود ولی شومبولی جاش تنگ میشد ..ولی عوضش یه شال خوشمل خریدم .البته منیژه گفت خیلی گل گلیه ولی خودم خوشم اومد.
الانم که مینویسم نی نی هی داره تکون میخوره.فکر کنم داره قر میده.پسرم منو بابایی خیلی عاشقتیم..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی