آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

امروز جمعه 13 مرداد 91 مصادف با 14 رمضان

1391/5/14 11:13
نویسنده : مامان و بابا
286 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسی گلمقلب

تف________لد گذشته 9 ماهگیت مبارک پسرم

 

خوبی مامان جون؟

الان ساعت 1 نیمه شبه و شما دیگه لالا کردی ...بعد افطار رفتیم خونه مامانی بابا  و اونجا یه عالمه با پارسا و دریا بازی کردی و بعدش هم رفتیم خونه مامان من که اونجا هم کلی شیطونی کردی و وقتی که داشتیم میومدیم خونه دیگه از خستگی بیهوش شدی...خمیازهالهی مامانت فدات شه عزیزم

ببخشید که تولد 9 ماهگیت پست نزاشتم واست چون نتمون قطع بود یه چند روزی و بعدشم که دو روزی رو رفتیم مشهد برای دکتر بابا که برای دوشنبه صبح وقت نمونه برداری داده که یکشنبه دوباره مجبوریم بریم ...

مشهد که بودیم با مامانی و خاله اتنا یه شب رفتیم طرقبه که خیلی خوش گذشت ..تو اولش خواب بودی ولی وقتی بیدار شدی و دیدی یه جای متفاوت هستی خیلی خوشحال شدی و با ماشینای کوچولوت بازی کردی و دستمال کاغذیارو کشیدی بیرون و ...

خونه دایی بابا هم رفتیم که زن دایی که شما رو اصلا ندیده بودن خیلی خوشحال شدن و زحمت کشیدن کادو به شما پول و چند تا ماشین کوچولوی خوشکل رنگی هدیه دادن...دستشون درد نکنه...من و بابا خیلی دایی جون و زن دایی رو دوست داریم چون خیلی مهربونن...بعدش هم نوه های دایی جون اومدن مارال جون و مانیا جون و مهرداد جون که بازی کردی و  عکس یادگاری انداختی...فکر کنم خیلی بهت خوش گذشت شیطون...

اینم عکس شما تو بغل مارال جون و در کنار مانیا کوچولوچشمک

         

فردا هم افطار خونه ی مامان من دعوتیم قراره خونواده ی عمه من هم اونجا باشن...

بعد ایشالله یکشنبه میریم مشهد .مامانی هم میان چون من که با بابا میرم بیمارستان شما پیش مامانی بمونی...

امروزم بردمت حموم ...این دفعه دیگه از تشک حمامت استفاده نکردم بلکه وان بزرگت رو بردم و تو خیلی خوشحالی و اب بازی کردی توش و با حوله جدیدت که بابا جونی برات خریده خشکت کردم ...راستی بابا یه مجموعه بی بی انیشتن هم گرفته واست که ایشالله برات میزارم...

 

امروز هم بابا جونت اتاقت رو تغییر دکوراسون داد و مرتب کرد خیلی بهتر شد.... اتاق بزرگتر به نظر میرسه ...علیرضا جونم عزیز دلم خسته نباشی مرسی...واقعا که فرشته ای...بغل

از کارای جدید شما اینکه دیگه حداقل یک دقیقه میتونی به تنهایی وایستی و تا دو تا قدم هم میتونی برداری...و تازه عاشق خونه عروسکیت هستی ...و کلی بازی میکنی باهاش و چی من و بابا هم میایم مهمونیت که این جوری و بیشتر از تنهایی بازی کردن دوست داری عسلم...دیگه چی بگم ...اینکه کلا شیطونی میکنی ...خیلی زیاد حتی از رو پشتیایی که جلوی پله ها گذاشتیم برای ایمن سازی بالا میای...

من دیگه میرم .خیللللللللی دوست دارم نفس سه دندونی مهربون مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان کیان
14 مرداد 91 13:42
سلااااام به جیگر خاله و مامان جیگر خالهمیبینم که دندونای خوشتلتو میندازی بیرون واسه ما موووووش نخوره دندوناتو خاااااااله پس چرا کیان دندون در نمیاره؟


سلااااااام مینا جونم...نگران نباش ایشالله تو این ماه در میاد دیگه...هر چند اگه تا یکسالگی هم طول بکشه طبیعیه...بووووووووووووووووس
مامان طلا
15 مرداد 91 14:10
سلام عزیزم . آریا جوونی واسه این خونه خوشگلت مهمون نمیخوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بله که مهمون میخوام سپهر جون بفرمایین تو دوست خوبم...بووووووووووس
زهرا از نی نی وبلاگ213
15 مرداد 91 17:02
عکسها خیلی قشنگ شدند مخصوصا اون سه نفره
مامان طلا
17 مرداد 91 10:37
آریا باباییت حاشون خوب شد ؟ ما رو از حالشون بیخبر نذاریاااااا!!!!!!!!!!!!


چششششششششششم....مرسی خاله جون
مامان سونیا
20 مرداد 91 12:36
عزیزم چهشاد توی این خونه انشاالله همیشه شاد و لبخند به لب باشی گل پسر
مامان آریام
28 آبان 91 15:05
عزیزم نه ماهگیت مبارک ایشاالله همیشه لبهای قشنگت خندون باشند