آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

پایان هفته 35

1390/7/24 10:01
نویسنده : مامان و بابا
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر شیطون مامان

.الان تازه یه ساعته که وارد هفته 37 م شدی .وهیجان من و بابایی برای دیدنت بیشتر شده.

میدونی من دوباره سرماخوردم و یه کم حال ندارم.نمیدونم چرا اینقدر زود به زود مریض میشم مامانی.دیگه واقعا کلافه شدم.

الان که دارم برات مینویسم ساعت 1.5 نصفه شبه و من که امشب به خاطر مریضیم بیحال بودم ساعت 11 خوابیدم ولی همینطور که میبینی از خوابیدن کلافه شدمو الان در خدمت شمام.تازه از رختخواب که بلند شدم هوس اب هویچ کردم که بابایی چوووون جوووونی که این روزا دیگه داره منو خیلی لوس میکنه برام گرفت...تازه باباییی برامون سوپ خوشمزه هم گذاشته رو گاز که صبح که پا شدیم بخوریم...

خلاصه مامانی دیگه انتظار داره تموم میشه.این هفته هم من خیلی کار دارم.باید یه سری از کسریهای سیسمونیتو بخرم.وباید از یه دکتر ماما وقت بگیرم .چون میخوام اگه تونستم طبیعی زایمان کنم یه دکتر ماما خوب به طور خصوصی پیشمون باشه.واز همه مهمتر باید ساک بیمارستانمونو ببندم که اماده باشه.چشمک

عزیزم شما هم که دیگه اینروزا داری سنگ تموم میزاری واسه مامان وبابا .بعضی وقتا اینقد محکم لگد میزنی که میتونم حتی پاتو بگیرم اگه بخوام .الهی فدات شم که جات تنگ شده وبدنت مچالس تو هم .میدونم که توهم خسته شدی و میخوای زودتر بیای تو بغل مامان و بابا.عزیزم اگه فقط 2-3 هفته دیگه صبر کنی حسابی پخته میشی و دیگه ایشالله بسلامت میای پیشمون.بغل

عزیزم باید بدونی که خیلی دوست دارم و خیلی مشتاق دیدنتم .قلب

خداجون مواظب نی نی م باش...فرشته

٩٠/٠٧/٠٣

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان آترینا
4 مهر 90 2:54
سلام عزیز دلم بزرگ شدنت مبارک هوررررا


مرسی خاله جون
مامان تربچه
4 مهر 90 9:07
این طوری که تو تعریف میکنی من هم هیجان دارم زودتر این شازده رو ببینم


D: مرسی...


مامان نفس طلایی
4 مهر 90 20:28
سلام عزیزم انشاالله به سلامتی تو اغوشش می گیری


-----
سلام
ممنونم دوست گلم . انشالله نی نی شما هم هر چه زودتر از توی بهشت راهی خوونه شما بشه
مامان آرین
5 مهر 90 9:38
سلام مامانی ، آخی یاد روزهای آخر حاملگی خودم افتادم ایشالا به سلامتی و بدون دردسر زایمان راحتی داشته باشی


مرسی عزیزم...ایشالله با دعای خیر شما...
مامان عسل
5 مهر 90 10:41
سلام عزيزم ايشالا به سلامتي اين چند وقت رو هم بگذروني و ني ني نازت رو به سلامتي بغل بگيري مرسي به وبلاگ عسل سرزدين
مامان آترینا
6 مهر 90 5:41
سلام عزیزم برات نظر خصوصی گذاشتم


سلام گلم... ولی هیچ پیام خصوصی برام نیومده...


مامان نی نی گولو
6 مهر 90 20:16
سلام ناناز خاله
انشاالله این چند هفته هم به خوبی سپری می شه و میای تو بغل مامان و بابا


مرسی خاله جون...
مامان نی نی گولو
8 مهر 90 14:27
سلام خاله جون
مرسی به ما سر زدید نی نی کوچولو خوبه ؟ خودتون خوبید ؟؟


خیلی ممنون ...خدا رو شکر خوبیم عزیزم...
محيا كوچولو
8 مهر 90 21:24
واي خاله راست ميگي
اين هفته هاي آخر اينقده جاي آدم تنگ ميشه كه از هر طرف ميري ميخوري به ديوار!



اره عزیزم موافقم...
مامان طلا
9 مهر 90 11:50
خوش به حالتون کاش منم زودتر به هفته سی و هفتم میرسیدم. بیشتر مراقب خودتون باشید


عزیزم تا چشم رو هم بذاری تموم میشه...اینقدر زود که من خودمم باورم نمیشه...
سمیه مامان آرمیا
9 مهر 90 12:30
سلام. خوبی گلم؟ منم مثل شما تو هفته سی و هفتمم. خیلی خوشحالم کاملا احساس شمارم درک می کنم. ایشالاه که به سلامتی نی نی نازتو به دنیا بیاری. برای منم دعا کن.


ممنون عزیزم...امیدوارم همه ی نی نی ها سلامت بیان پیش ماماناشون مخصوصا آریا و آرمیا جون...
مامان آرین
10 مهر 90 12:08
مامانی سلام ، خوبی ؟ آریا جونم خوبه ؟ با اجازه ما از همین الان آریا خان رو به لیست دوستای پسرمون اضافه کردیم


باعث افتخارمه عزیزم ...منم شما رو لینکیدم...