بدون عنوان
سلام عزیز دلم...
چند روز پیش سرما خوردی و لی الان یه کمی بهتری ...صبحش که اومدم صبونه بهت بدم لقمه رو از دهنت دراوردی و گفتی نمیتونم ایوم (گلوم)درد میکنه ..بعدش یه نگاهی انداختم دیدم بله متورم و قرمزه...بعدازظهر وقت دکتر گرفتم و رفتیم دکتر ...تو همش میگفتی بریم دکتر شربت بده ..من مییشم(مریضم)خدا رو شکر تو متب برخلاف دفعات قبلی سر معاینه گوش و حلق اصلا گریه نکردی و بعد بابایی اومد دنبالمون رفتیم داروخونه...تو داروخونه که اسممونو صدا کرد تو همش میگفتی من بیدم ...خودم بیدم(بلدم)
یه امپولم داده بود که شب رفتیم پیش بابایی تا برات بزنه...این امپول دومی بود که میزدی .یه بار دیگه موقع خروسک هم زده بودی بعلاوه وقتی بابایی به داییها و بقیه هم امپول میزنه جز طرفدارها هستی ....
بهت گفتم اریا بابا یی امپول بزنه گلوت خوب بشه ..الهی فدات بشم که خودت دراز کشیدی ..من گریم گرفته بود که اینقدر فهمیده و شجاع هستی ...ولی همین که زد غش گریه شدی ...بمیرم
ولی خب خدا رو شکر بهتری ...فقط اینو بگم تو طول روز روزی ده بار میای میگی مامان من مییشم قرص بده شربت بده..
حالا که تو خوب شدی من و بابا گرفتیم ازت و گلوی هر دومون متورمه و مریضیم
دیروز یه پوست پیاز پیدا کردی بودی اومدی دادی به من میگم این چیه ؟/میگی پیاش تیکو میکنی (پیاز تیکه میکنی)چش میسوسه(چشم میسوزه)بعد مثلا میزنی به چشت و چشت و میمالی که داره میسوزه...
الهی مامان فدات بشه اخه چقدر مهربونی ...یکسره روزی صدبار بگم راسته حتی تو خواب
میگی :مامان.دوست دارمبابا دوست دارمنفس مامان فدای قلب کوچولوی مهربونت منو بابا برات میمیریم...
یه چیز دیگه هم نمیدونم خوبه یابد ...گوشیه من مدام دستته و اهنگ و فیلمای خودت و میاری و نگاه میکنی...البته میدونی که گوشی من بازی نداره..با گوشیه خالت و مامانیت میخوای که بازی برات بیارن..
بریم عکس
اینجا رفته بودیم بیبی پارک
پارسا و دریا جون دارن ایکس باکس بازی میکنن تو هم که دیگه کلا بلدی
اینم یه کاردستی بود که برات درست کردم و دوسش داشتی
بعد که دیدی آوا عروسکت هم مو نداره گفتی از موهای این برای اون هم بزاریم که این شکلی شد
این هم تولد دو سالگیت بود
اشپزی