مهر 92

سلام عزیزترینم....

این مدت خیلی زیاد شد اپ نکردنم....

به خاطر شرایط پام اولاش که فقط تو دپرس بودم...حتی برای کوچیکترین کارای

شخصیم هم مونده بودم چه برسه به تو ی وروجک و بابای وروجک و خونه و.....کلا

همه چی ..واقعا یه مادر میتونه بفهمه که چقدر کار و رسیدگی باید تا درختی شود دانه ای

از اصطللاح اصلی ضرب المثل استفاده نکردم چون علیرضا بعدش کلی موشکافی

میکنه و جریان و به جدو اباد میکشونه

از حال الانم بگم که خدا رو شکر عالیم ...پام خیلی بهتر شده ...حتی امشب با مامانی و

عمه جون و بچه ها رفتیم بازار خرید کردیم...لباس پاییزه بیرونی و تو خونه ای خریدیم

و کفش ...برای پرو کردن لباس و کفش خیلی گریه زاری و جیغ کشیدی ...مخصوصا

اصلا کفش رو بسته پات نمیکردی و گیر داده بودی به کفشای سفید پاشنه دار دخترونه

....برات کفش گرفتیم ولی چشمم اب نمیخوره به این زودیا موفق بشم پات

کنم...راستی مامانی زحمت کشیدن کاموا برات گرفتن و رفتیم اندازتو گرفتن تا برات

سوییشرت بافتنی ببافن...حتما خیلی قشگ میشه...

کلا پسرم چند روزیه که بهانه گیر و لجبازتر شدی نمیدونم چراااااا...دیشب هم پشه های

تتاپت نیشت زدن و مثل اینکه کلا به نیش پشه حساسیت داری چون ایندفه هم کلی باد

کرده وقرمز شده روی گونه تو روی پلکت..فکر کنم بد اخلاقی امروزت به خاطر این

بود که چشمت باد کرده بود و باز نمیشد...مامان فدای چشمت بشه نفسم...

پسر مامان مثل طوطی شده ..هر چی میشنوه رو سریع تکرار میکنه..امروز گفتم اریا پتو

رو بر ندار سنگینه ...برداشتی و گفتی سندین...مثل اینکه از این به بعد باید هر چی

میخوایم برعکسشو بهت بگیم چون تو برعکس عمل میکنی

یه کار بدی که میکنی پرت کردنه...یه وقتی رو کلا توی روز به این کار اختصاص

میدی...میدونی کار بدیه و هر دونه ای رو که بر میداری میگی پرت؟ هاااا؟ بعد میگیم نه

پرت نکن..بعد تو پرت میکنی و دوباره پرت ؟هااا؟البته مفتخرم که به اطلاع برسونم که

اگه بگیم اره پرت کن بازم پرت میکنی و پرسش فقط جنبه ی این و داره که به من و بابا

بفهمونی که شما هوویچین..

i love you   رو از عروسک فشاری یاد گرفتی و میگی i by you ...پسر ناز مامانی تو...

شعری هم که موقع بازی و خوشحالی میخونی a b c d e هست با اهنگ بیبی انیشتن...

یه بار ترانه نبی زاده گذاشته بود تی وی که میگه بغلم کن  و 4 بار تکرار میکنه بعد تو

سرت تو بازی بود و همینجوری با خودت میخوندی ببل کن ببل کن ببل کن ...و اینطوری

شد که خورده و چلونده شدی توسط مامان ..

یه سری شعرای عمو پورنگ و اون عروسک دختره هست که تصویرین و روزی تقریبا

با دیدن بعضی از فیلمای خودت و پارسا و دریا یه ساعتی به من مرخصی میدی و پشت

کامپیوتر هستی و هی صدا رو کم و زیاد میکنی خلاصه حالشو میبری...مخصوصا وقتی

عمو پورنگ میخوای میگی تک تک ..اشاره به شعر تک تک اردک..

دیگه مفهوم باز و بسته و سرد و گرم و تقریبا کوچیک و بزرگ و میفهمی...یه کتاب

شعر حیوانات داری که عاشقشی و مدام میاریش و میگی بخون...البته این خوندن بعضی

وقتا تا 40 50 بار هم رکورد گذاشته...تا مدادی چیزی هم دستت میفته میگی ماهی و

مشغول کشیدن ماهی میشی ...

روزی دویست بار هم که میپرسی این چیه ؟اسم همه چیو میخوای بدونی ...مثلا:

مامان دون   (فدای دون گفتنت)

این چیه ؟

مامان: اتیش...

آریا:اتیش؟ هاااااا ؟

مامان :بله اتیش

ودوباره این چیه ؟تا وقتی که از پای گاز بیام اینور....

خلاصه که عزیزم کلا سه تایی یعنی من و تو و بابا خوشیم با همدیگه و همیشه خدا رو به

خاطر داشتن همدیگه شکر میکنیم..خدا رو شکر عزیزم..

راستی شبا که خوابت میاد خودت میری رو بالشتت میخوابی و میگی خاموش  شب بخیر

  یایا (لالا)...بعد بابا میاد بوست میکنه قلقلکت میده و میگه نهههههههه یایا نهههههههه و

تو با التماس میگی یایا شب بخیر ...

شبت بخیر عسلم ...دوست دارم