بدون عنوان
امشب ساعت 9.5 حاضرت کردم .بعد باباببت اومد دنبالت و دو نفری رفتین دعوتی شام...
منم تو این 1.5 ساعت حسابی ریلکس کردم..سفره انداختم جلوی تی وی و شام خوردم و کارتون لوراکس و نگاه کردم ...بعد از مدتها این اولین بزم یک نفره بود که داشتم واسه خودم
بعدش وسطای کارتونم بود که شما اومدین ..اومدم استقبالتون و بقلت کردم و یه هالمه بوسیدمت چون دلم خیلی برات تنگ شده بودولی تو یه جورای مغروری نگام نکردی و فقط چشم به کارتون داشتی تازه بوی قورمه سبزی هم میدادی..الهی فدات بشم یا با مامان قهر کرده بودی یا قیافه میگرفتی برام ....ولی من اینقدر بوسیدمت تا شاکی شدی و گفتی شیشی...دیگه کم کم لباسات و کندم و با بابا بازی کردی تا من کارتونم تموم شد
بعدش فهمیدم که بابا گرسنه برگشته خونه چون فکر کرده تو غذات کمه برات غذای جدا نگرفته و تو هم گشنه و عاشق قورمه سبزی همه ی غذاش و تا ته با ماست و نوشابه ش زدی تو رگ نوش جونت عزیزم...
بهت میگم مامان و چند تا دوست داری میگی ده تانفس بابا جیگر بابا عسل بابا کیه؟ من من
عموزنجیر باف -آریا:بییییه بییییه(بله)زنجیر من و بافتی :بیییه بیییه .....تا اخرش با صدای چی بییی یعنی ببعی بعدش میگم ببعی میگه :ببببع ببببع تا اخرش ...عاشق این دو تا شعری ...
وقتی بغل میکنی من و بابا رو میگی عسسسسل...عزیزم عسل که خودتی ماه من...
کلمه های جدید:مورچه -بسین(بشین)کوش؟؟- نتن (نکن)-ترسید -عس(عکس)-جیش و ....
دیگه خیلی واسه جیشت سخت نمیگیرم چون استرسی و عصبی شده بودی و به قول روانشناس بالاخره وقتش که برسه خودت میگی و هیچ بچه ای تا حالا با پوشک وارد دانشگاه نشده
این روزا اسباب بازیای مورد علاقت تخته ی اهنربایی و ادم اهنیت که بهش میگی آهی و دو تا تخته ی موزیکالت هست...استاد جازدن باتری هستی و اینقدر پشتکار به خرج میدی تا همشو درست جا میزنی و کار میکنه.مخصوصا اهنی شش تا باتری میخواد خیلی کار سختیه باازمون و خطا ...استخر بادیت هم تغییر ماهیت داده و به عنوان خونه یا پتو بیشتر مورد استفاده قرار میگیره
الان لالاکردی عشقم خوابای خوب ببینی ...