آریای 5 دندونی مامان
سلام عشقم
دیروز یه دفعه با بابا جونت متوجه شدیم که 2 تا مروارید دیگه از پایین مهمون دهن عسلیت شده
من که اصلا انتظارش و نداشتم چون منتظر یکی دیگه از دندونای جلوی بالات بودم و هر روز چک میکردم که در اومده یا نه...عزیزم مبارکت باشه دیگه حسابی دندون دار شدی هااااا....
مهمونیایی که رفتیم خیلی خوش گذشت و تو حسابی شیطونی و دلربایی کردی .به طوری که همه همش حواسشون به تو بود و قربون صدقه ت میرفتن....خونه عموت سر سفره دست گرفته بودی به پشت همه و سعی میکردی به همه سر بزنی و رکورد یه دور کامل دور سفره رو از خودت به جا بزاری...و مثلا از پشت بابا به مامانی و بعد عمه و شوهر عمه و پارسا جون و تا اخر...حال بشقابای غذاشونم میپرسیدی تو راه
و با پارسایی و دریا جون و نازنین جون کلی بازی کردی...
به رسم ادب میخواستی یه سرم به گلدونا بزنی که بزرگترا اجازه ندادن بهتون البته با عرض شرمندگی آقا آریا
امشب هم افطاری خونه مامانی (بابا)هستیم...اگه تونستین باز اونجا هم یه کم از خودتون پذیرایی کنین
الهی قربون قند عسل تاج سر مامان