ماهگرد سه ماهگی
سلام عسل مامان
پسرم فردا صبح دیگه وارد 4 ماهگی میشی ....
چقدر زود گذشت..
مامان جون دیگه مرد شدیااااا
عزیزم همه ی موهای سرت داره میریزه که میگن طبیعیه و میخوای موی جدید در بیاری.
اب دهنتم که همچنان میریزه و همه ی لباسات و دستات همیشه خیسه ...الهی قربونت برم چون دستات و مدام تا مچ تو حلقت میکنی... اینقدر که بعضی وقتا زور به دلت میاد
راستی اولین غلت زدنتو دو شنبه 3 بهمن زدی من که ذوق مرگ شدم مامانی از خوشحالی ...شب واسه بابایی هم زدی تا خوشحالش کنی .که موفق شدی چون بابا هم ذوقید خیلییییی زیاد اینجوریبعدش هم اینجوری
فقط یه چیزی نگرانم کرده اونم اینکه نمیدونم چرا وقتی خوابی یه دفعه با صدای بلند شروع میکنی به گریه کردن و داد میزنی البته بعدش که بغلت میکنم اروم میشی و بعدش میخوابی!!!!نمیدونم شاید دلته که یه هو درد میگیره
مامان جون دیگه میرم چون الان دیگه وقت بیدار شدنته .برم که به کارام برسم...
ولی بدون که من و بابایی بیشتر از هر چی توی دنیا تو رو دوست داریم عسلی من
عزیزم ماهگرد قشنگ سه ماهگیت مبارک