بدون عنوان
سلام ...
خب موضوع انشا تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
عید و ما کلا خونه بودیم جز یه شب که رفتیم پیش مادر بزرگ من...ولی خواهرم اینا یه هفته ای اومدن...مامانی هم چند روزی پیش ما بودن چون عمه اینا مسافرت بودن....دیگه کلا یا مهمون داشتیم یا مهمونی بودیم...
یه شب هم واسه داداشم امیر رفتیم خواستگاری ...خیلی با حال بود من نقش خواهر شوهر بزرگ و داشتمکه دیگه همه چی راست و ریس شد و جمعه 15 فروردین عقد شدن...امیدوارم که خوشبخت بشن.
اریا هم تو این مهمون بازیا تا تونست شکلات خورد..هر جا که میرفتیم چار پنج تا رو حتما میزد بر بدن..اگه بچه ای هم پیدا میشد حسابی بازی میکرد ...اخه بچم خیلی تنهاست ..بچه ی همسن خودش دورو برش تقریبا نیست..البته پسرعمه و دختر عمشو خیلی دوست داره با این که خیلی ازش بزرگترن..
جدیدا اریا خیلی خشن شده .. کوچیکتر و بزرگتر هم نمیشناسه ..اگه خوشش نیاد هل میده یا میزنه ...یه بار با یه دختره گیس کشی میکرد وقتی هم گرفتمش میخواست در بره که بزنشدیروز رفته بودیم دوچرخه فروشی براش دو چرخه بگیریم با یه پسره 2 سال بزرگتر از خودش دعوا گرفته بود...هلش میداد که به دو چرخه ای که روش نشستم دست که هیچی نگاه هم نکن..البته خیلی نگران نیستم..هر چند ماه یکبار یه حرکتی میکنه بعدش خوب میشه ..مثل چند ماه پیش که خیلی حرف زشت میزد ولی الان اصلا نمیزنه..
اینم عکس نوروز 93