آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

20 بهمن 91

1391/11/21 0:19
نویسنده : مامان و بابا
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فندقمبغل

خوبی عزیز دلم؟؟ امشب که اینقدر خسته بودی که همینطوری خودت موقع شی شی خوردن خوابت برد..الانم بیهوشیخمیازهنیشخند افرین مامانی همیشه همینطور راحت بخواب باشه؟؟؟خوشمزه

امشب اومدم که عکسای هفته ی پیشت و بزارم که با بابا سه تایی رفته بودیم پارک و خیلی بهت خوش گذشت ..منم از شادی تو مشعوف شدماز خود راضی

ببین چه بامزن...

این اولشه ...فکر کنم داری میگی اخ جون بازی...

اولش از سرسره میترسیدی ولی بعدش بابایی سرت داد تو دستش که خیلی دوست داشتی..

موقع تاب سواری و کلا هر چیزی که تکون داشته باشه خودت میخونی تا تا ..تا تا...یعنی تاب تاب عباسی

اینم دلیل تصویری برای دیر اپ شدنم...جالبیش اینجاست که میدونی باید با موس کار کنی...وبعدش که دیدی بازم صفحه نداره فکر کردی شاید موس وصل نیست و میری چکش میکنی...اخه من چیکار کنم از دست توکلافه

اینم مراسم خراب کنون جهیزیه بندست.....عججججججججججججبمتفکر خوشحالی نه؟؟

و اینم اخرین عکس بدون شرح...

این روزا سخت مشغول سعی کردن برای حرفیدن هستی گل مامان...خیلی سعی میکنی حرف بزنی...دندون و هاپو رو فعلا میفهمیم ولی بقیشو نه...دندونات رو هم نشون میدی اینجورینیشخندخیلی بامزه میشی...وقتی بهت میگم اریا بریم پی پی تو بشورم خودت دیگه میای جلوی دستشویی . منتظر میمونی تا اب و تنظیم کنم...بعد غذا هم میگم بریم اشپزخونه تا اب بدم.دستم و میگیری و بهام میای تا بهت اب بدم و تو فاصله اصلا دستمو رها نمیکنی پسر باهوشم...اهااااااااا جدیدا میگم اریا مامانو عزیز کن میای بغلم و محکم فشارم میدی..عروسکاتم همینطوری...

طفلکی بابا امروز مریض شده و گلو درد و استخون درد داره ..امشب رفتیم امپولش زدیم..خدا کنه که جوجم مریض نشه ..البته خدایی بابا خیلی تلاش کرد که علا رغم میلش ازت دور بمونه جوجه..خدا کنه زودتر خوب بشه...اخه تو بازی کردن با بابایی رو خیلی دوست داری و شبا یک ساعت با هم بازی میکنین...خیلی صحنه تاثیر گذاریهگریه

عشقای من هر دوتاتون و خیلی دوست دارم..بوووووووووووووووووسماچ

شب خوشقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان گیسوجون
22 بهمن 91 17:12
عزیزمممممممممممم چقدر نازی تو آخه ماشاا.. خصوصی
مامان کیان
22 بهمن 91 17:21
جیگر خاله همیشه به پارک و گردشالهی همیشه لبات خندون باشه آریا عسلی آرزو جون دلم برات تنگیده بیا با هم یه قرار بذاریم بچتیم
جشنواره تولید کتابهای صوتی کودکان
24 بهمن 91 13:40
عزیز بزرگوار آریای عزیز برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
مامان طلا
25 بهمن 91 12:40
شیطون بلای خواستنی با اون کارات !
مامان سهند و سپهر
29 بهمن 91 10:08
سلام آریا موچولو . خوبی؟‌ ای جونم چه با نمک شدی
سارا
29 بهمن 91 12:20
سلام بچه خوشگل و نازی دارین اگه می خواین یه هدیه خوب واسه بچه نازتون خریداری کنید یه سری به لینک زیر بزنید یه بسته استثنایی با 80 درصد تخفیف ویژه عید یه سر بزنین ضرر نمی کنید http://vizeh.roozkala.net/product/view/235
خاله ی آریسا
21 اسفند 91 9:49
چه گل پسریییییییییی به وبلاگ آریسای ما هم سر بزنید خوشحال میشیم