شبانه های یک پدر
سلام پسرم
یعنی الان چند سالته که داری اینارو میخونی ؟
الهی که الان که داری میخونی خوشبخت ترین مرد روی زمین باشی عزیز دلم
آرزوم همینه .
داشتم فکر میکردم به حرف مامانت که چند وقت پیش مامانت که همش میگه یه دونه کافی نیست
منم همش مخالفت میکنم آخه نمیتونم مهر تو رو تقسیم کنم اصلا نمیتونم بهش فکر کنم که یه بچه دیگرو اینقدر دوست داشته باشم . نهههههههههههههههههههههههه ...
نمیخوام .
بابایی اینا بهونست واسه یه درد دل کوچولو
درد دل بابایی به دلیل مسائل امنیتی توسط مامان سانسور گردید
همدردی مامان با بابا:علیرضای خوبم جواب ابلهان خاموشیست...
اصلا یادم رفت داشتم با پسرم میحرفیدم . بابایی تو مثل من نباشی این یه وصیته بابا نه توصیه
هیچوقت آرامش خونوادتو فدای رفت و آمدهایی نکن که به هیچ دردی نمیخوره . همیشه فقط خونوادت در اولویت باشن . خیلی آدمارو دیدم که تفریحشون با بقیست و چشمای قرمز و ناراحتیشون با خونوادشونه . به قولی موش بیرونن و شیر تو خونه .
تو همیشه واسه غریبه ها شیر باش پسرم و یه دیوار محکم باش که خونوادت بهت تکیه کنن . امروز یه بار من یه نفس عمیق کشیدم و مامان دوست داشتنیت گفت علیرضا چی شده کمرت داره زیر بار زندگی خم میشه . گفتم نه من تا باشم هیچوقت از بار زنگی گله نمیکنم مرد سنگ زیرین آسیابه
هر چی روش فشار بیشتر باشه محکمتر میشه .
پسرم
همه زندگیه من . همیشه تو زندگیت کسی باش که بقیه در کنارت احساس آرامش کنن تا میتونی به بقیه کمک کن هر کسی در توانت بود دستشو بگیر .
همیشه یه رنگ باش . راحت بهت بگم بابایی پشت روت یکی باشه . از هیچکس و هیچ چیز جز خدا نترس . هر کاری میخوای بکنی توکلت به اون بالا سری باشه .
عاشق هر دوتونم به اندازه ای که در کنار شما دوتا خوشم تو بهشتم برم اینقدر خوشبخت نیستم .
فدای هر دوتون .