آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

شبانه های یک پدر

1391/9/11 15:07
نویسنده : مامان و بابا
263 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

یعنی الان چند سالته که داری اینارو میخونی ؟

الهی که الان که داری میخونی  خوشبخت ترین مرد روی زمین باشی عزیز دلم

آرزوم همینه .

داشتم فکر میکردم به حرف مامانت که  چند وقت پیش مامانت که همش میگه یه دونه کافی نیست

منم همش مخالفت میکنم  آخه نمیتونم  مهر تو رو تقسیم کنم اصلا نمیتونم بهش فکر کنم که یه   بچه دیگرو اینقدر دوست داشته باشم . نهههههههههههههههههههههههه  ...

نمیخوام .

بابایی اینا بهونست واسه یه درد دل کوچولو

نیشخندنیشخنددرد دل بابایی به دلیل مسائل امنیتی توسط مامان سانسور گردیدنیشخندنیشخند

همدردی مامان با بابا:علیرضای خوبم جواب ابلهان خاموشیست...

اصلا یادم رفت داشتم با پسرم میحرفیدم . بابایی  تو مثل من نباشی این یه وصیته بابا نه توصیه

هیچوقت  آرامش خونوادتو فدای رفت و آمدهایی نکن که به هیچ دردی نمیخوره . همیشه  فقط خونوادت در اولویت باشن . خیلی آدمارو دیدم که تفریحشون با بقیست و چشمای قرمز و ناراحتیشون با خونوادشونه . به قولی  موش بیرونن و شیر تو خونه .

تو همیشه واسه غریبه ها شیر باش پسرم و یه دیوار محکم باش که خونوادت  بهت تکیه کنن . امروز یه بار من یه نفس عمیق کشیدم و مامان دوست داشتنیت گفت  علیرضا چی شده  کمرت داره زیر بار زندگی خم میشه . گفتم نه من تا باشم هیچوقت از بار زنگی گله نمیکنم  مرد سنگ زیرین آسیابه

 هر چی روش فشار بیشتر باشه محکمتر میشه .

پسرم 

                         همه زندگیه من  .      همیشه تو زندگیت کسی باش که بقیه در کنارت احساس آرامش کنن   تا میتونی  به بقیه کمک کن  هر کسی در توانت بود دستشو بگیر .

همیشه یه رنگ باش .  راحت بهت بگم بابایی  پشت روت یکی باشه .  از هیچکس  و هیچ چیز جز خدا نترس  . هر کاری میخوای بکنی  توکلت به اون بالا سری باشه  .

 عاشق  هر دوتونم  به اندازه ای که در کنار شما دوتا خوشم تو بهشتم برم اینقدر خوشبخت نیستم .

فدای هر دوتون .

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان آویسا
11 آذر 91 11:03
ای وای بابایی چه دل پری داشتیا
همه چی فدای زندگی آروم و شادتون
ان شاالله آریا جون به حرف بابایی گوش می ده


ممنون...هییییییییی خداکنه...
مامان طلا
11 آذر 91 15:03
سلام. اینجور آدما همیشه دور و برمون هستند و خب قبول داشته باشید که اگه اونا نبودند آدم هیچوقت شیرینی داشتن یه دوست صاف و صادق رو لمس نمیکرد. این آدما اومدن تا ما قدر تک تک عزیزانمون رو بدونیم .


بله ...واقعا همینجوریه عزیزم...منم به بابایی همینو گفتم...
مامان گیسوجون
11 آذر 91 17:08
الهی عشقتون جاویدان


مرسی عزیزم...همچنین شما گلم..
مهرناز(مامان آرسام)
13 آذر 91 15:02
آخیییییییییییییییی! الهی!
چه بابای مهربون و خونواده دوستی
انشالا که آریا جون در آینده همه چیز و همه کس و یار و یاور مامان باباش باشه
"از فشار زندگی نترسید،زیرا فشار همان چیزی است که توده ی ذغالسنگ را تبدیل به الماس میکند!"


ممنون مهرناز جون بابت مطلب قشنگت...
مامان طلا
14 آذر 91 12:00
واسه اولین تولد پسلی چی بخریم ؟ تو رو خدا ایده بدین . مردم از بس فکر کردم!