تفلد نفسی
سلام پسر قندعسل شیطون مامان
وااااای یه ماهی شد که نبودیم و توی این یه ماه یه سوال توی ذهنم بود اینکه قبل از اینترنت چجوری مردم زندگی میکردن و چجوری میشد که نمیمردن...
و حالا از این یه ماهی که گذشت بگم :
5 ابان که تولد آریا جونم بود با حضور مامانی ها . بابایی و دایی ها و عمو و خاله جون و عمه جون و پارسا و دریا و نازنین جون....به آریا خیلی خوش گذشت ...یه عالمه شیطونی و بازی نی نای کرد و تو کیکش انگشت کرد...
ادامه مطلب با عکسای تولد...
این از تزیینات تولد...
اینم از کیک....
و اینم جوجه ی من...
این عکس هم به اتفاق پارسا جون و دریا جون هست که البته مثل اینکه یکی نماس گرفته وسط عکس...
ویه قسمت بدش این شد که وقت شام اینقدر همه سرگرم شده بودیم که یادمون رفت از شام عکس بگیریم....شام کتلت و سالاد الویه و مرغ کنتاکی بود با دسر شیر و ژله و کرم کارامل ....خیلی حیف شد که عکس ندارم چقدر زحمت کشیده بودیم...
اینم اریاست بعد از رفتن مهمونا ...وقتی اینجوری میبینمش شک میکنم که شاید همه کارارو اون کرده باشه...
این بود از ماجرای جشن یه سالگی آریا جون مامان...