آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

امروز 31 شهریور 1391

1391/6/31 0:15
نویسنده : مامان و بابا
222 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر نفسی مامان

عزیزم هفتمین دندونت مبارکت باشه...ایندفه بالا سمت چپ ...اون یکی قرینه ش هم دیگه نزدیکه در بیاد..

                   

چند وقتی نبودیم رفتیم مش بعدش هم که اومدیم دو روز پشت سر هم نبودیم...روز اول خونه ی مامانم اینا بودیم جای دوستانی که کله پاچه دوست دارن خالی خیلی چسبیدنیشخندشبش هم رفتیم خونه ی عمه جون من ...باز فرداش هم مامانم آش نذری داشت رفتیم دوباره خونه ی مامانم...بالاخره خیلی سرمون شلوغ بود .....فردا جمعه هم میریم خونه ی بابا بزرگ من...اونجا همه خونواده ی من هستن امیدوارم بهت خوش بگذره عزیزم...

                      

قشنگ مامان شما اینروزا هر ساعت من و بابا یی تو سوپرایز میکنی...دیگه تواناییهات خیلی زیاد شده ...دیگه قشنگ راه میری ولی با اینکه بعضی وقتا زمین میخوری ولی ترجیح میدی که راه بری ...درست برعکس قبلا که ترجیحت توی 4 دست و پایی بود...

تازه نای نای هم میکنی و جالیش اینه که  یه جا ثابت واینمیستی که خودت و تکون بدی ...راه میری و دستات و قر میدی که خب مسلما میخوری زمین عزیزم  ...الهی قربونت برم وقتی داری میای سمتمون اخرش و بدو بدو میکنی و میپری بغلمون... بغل

الهی فدای سجده کردنت بشم که هر وقت کسی نماز میخونه به ازای هر سجده که بره تو هم باید بری وگرنه مهر و نمیدیفرشتها

امشب هم که داشتیم با هم بازی میکردیم ...برام جالب بود که هر کاری رو که نمیتونی انجام بدی رو میدادی به من بعد دستا تو هم منتظر میموندی تا من انجام بدم...مثلا عینکت و بزارم رو چشت...یا پشت موبایلم و برات باز کنم تا تو سعی کنی ببندیش و یا اینکه توی سوتت فوت کنم تا تو با صداش برقصی...که در کمال تعجبم خودت امشب دیگه یاد گرفتی که سوت بزنی و خیلی بامزه توش فوت میکنی...افرین پسر باهوشم   

راستی عاشق لی لی حوضک خوندنی خیلی زیاد تازه خودتم تو دست مامان و قلقلک میدی....

الهی مامان فدات شه که از بس قلقلکی هستی بهت اشاره میکنم دراز میکشی از خنده...قهقهه   

راستی خیلی دیگه در برابر خواسته هات مقاومت میکنی و اگه چیزی و که میخوای ازت بگیریم دیگه هیچی مثلا این یه نمونشه:

اینجا داشتم ماست میدادم بهت که خودت اخرش ظرفو گرفتی ازم به زور

آریا ظرف و دیگه بده مامان جون ...تو اینجوری شدی

دوباره بهت دادمش اینجوری شدی...

عججججججججججججججججبمتفکر

اینجا هم شکلات میل فرمودین که خیلی دوست داری...نوش جونت...

راستی بابا جون شما رو برد و موهاتو کوتا ه کرد خییییییییییییلی گریه کردیگریه ولی ارزشمند بود واقعا...بعد از یه حموم حسابی اینجوری شدی...مثل فرشته هاماچقلب

من دیگه میرم ...خمیازه

فعلا بااااااااااای عشق مامان...مامان عاشقته خیلی زیاد کیک شکلاتی خوشمزه ی من ...به به هوسم کرد الان میام میخورمت....ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامی مائده
31 شهریور 91 9:45
ماشالا چه کارایی یاد گرفته قند عسلمون
مامان آویسا
31 شهریور 91 11:26
ای جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان معلومه که حسابی شیرین کاریهاش گل کرده کاسه ماستو چرا از بچه می گیری ببین چه خوابی هم رفته
زهرا از نی نی وبلاگ213
1 مهر 91 8:02
آریا جان واقعا یه فرشته کوچولوی دوست داشتنیه هزارماشالا
مامان طلا
1 مهر 91 11:17
پسر طلا تو هم که مثل پسر من سرتق شدی و حرف حرف خودته . عاشق شیرین کاریاتونم . بوس