آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

فروردین 92

1392/1/21 2:51
نویسنده : مامان و بابا
233 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسی منقلب

عزیزم من و ببخش که جدیدا اینقدر دیر میام واسه اپ...اخه تا وقتی بیداری که نمیزاری ...وقتیم خوابی که منم کلا پنچر میشم و دیگه حس تایپ کردن نمیاد....

عزیز دلم این روزا شدیدا مشغول یاد گرفتن و حرفیدن و بازی کردن هستی...هر روز به تعدار خواسته هات و پافشاری کردن هات برای داشتنشون افزوده میشه...سبز

وقتی بهت میگم مثلا دیروز توتو چیکار کرد شاید چند دقیقه ای ماجرا رو به زبون خودت تعریف میکنی که البته هیچی ازش معلوم نیست...راستی یک هفته ای هست که دو تا دوست جدید داری ...بله جوجه و در کمال تعجب هنوز زندن...روز اول یکیشون و چنان پرتاب کردی که چند تا چرخ زد دور خودش بیچاره...فکر کنم ضد ضربه شدن...ابلهنیشخند

یک هفته هم مریض شده بودی و همش تب میکردی ...بردیمت دکتر با بابا ولی بهت انتی بیوتیک نداد و گفت ویروسه و باید خارج بشه....واقعا تبهای عجیبی میکردی و اصلا قطره و شیاف یکیشون اثر نداشت و هر دوشو با هم بهت میدادم تازه بازم یکم گرم بودیمتفکردو شب رفتیم خونه مامانی و تا صبح ساعتی یک بار چکت میکردم تا تبت نزنه بالا...بعدش هم که کاهش اشتهای شدید گرفتی و یک هفته هیچی نخوردی...الان بهتر شدی ولی بازم بدغذایی میکنی عسلمماچ

سیزده بدر و پونزده بدر هم که جمعه بود رفتیم دردر ...نیشخندهر کدومش با یک خونواده...جمعه که رفتیم با مامانی و عمه جون با پارسا و دریا کلی اب بازی کردی و کلمه های جدید یاد گرفتی...

عزیز دلم من دیگه برم...شبت خوش ...بووووووووووووووسماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان کیان
24 فروردین 92 20:26
ما عکس میخوایم یالا ما عکس میخوایم یالااااااااااا


چششششششششششششششششششم عزیزم...