آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

اولین تکانهای خانه تکانی

1391/12/13 1:12
نویسنده : مامان و بابا
1,031 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم...

خوبی؟ بله؟       خدا رو شکررررررررر عسلم... امروز 13 اسفند 91 هست...

دیروز جمعه بود که بابایی زحمت کشید و قسمتی از کارای مردونه دم عید و انجام داد...پرده رو باز کرد و بعد از شستشو دوباره وصلش کرد..اخر شب هم که شما خواب بودی فرشارو هم جمع کردیم و صبح دادیم قالیشویی...ولی هنوز کلی کار دیگه مونده...

تو این مدت یکی از لذت بخش ترین کارایی که کردم خریدن لباس تو بود نفسم...واقعا خیلی احساس خوبی داشتم ...برات پیرهن و شلوار خریدم از مش..و از همینجا هم یه روز که با عمه و پارسا و دریا رفتیم بازار برات کفش و جوراب و پاپیون(واسه عروسی خاله جون)خریدم .عزیزم مبارکت باشه...

پسرم خیلی اب بازی دوست داری ...لیوانت و میاری و روزی هزار بار با گریه میخوای که برات اب بریزم توش...بعدش میشینی رو زمین و هر جی اشغال رو زمینه جمع میکنی میندازی تو لیوان ...مرحله بعدی هم دست تو لیوان کردن و پاشیدن به اطراف...و خیس کردن خودت و بعدش لباس عوض کردن تا شب برنامم همینه...

یه کار بامزه دیگه هم اینه که وقتی راه میری مثل کانگورو جفتک میندازی رو هوا و میپری ...خیلی بامزه میشی وقتی لپات تکون میخوره شیرینم...

امشب یه داشتم عکسای چند ماه پیشت و نگاه میکردم ببین چقدر کوچولو بودی بی دندونم..

الهی فدات بشم...دیشب که خوابیده بودی نگات که میکردم به بابا ییت گفتم که وقتی که بزرگ بشی دلم واسه کوچولوییات خیلی تنگ میشه....بعد بابات میگفت که هر سنی شیرینی خودشو داره...بعد بامزه ادای مدرسه رفتن تو رو در اورد و با هم خندیدیم...اینجوری:بابا اصغر من و زد....مامان ورزشم و بیست گرفتم...نیشخندالهی دورت بگردم..

حالا چند تایی عکس جدید :

اینجا مشغول پارک کردن حیووناتی...

اسم این عروسکت که میخوای بزاریش تربچست...

اینم روز 22 بهمن بوداز خود راضینیشخند

اینجا هم رفته بودیم سرزمین عجایب ...اصلا بلند نشدی که راه بری فقط غلط زدی تو توپا و 4 دست و پا رفتیمتفکر تازه یه دوست هم پیدا کرده بودی...

الهی فدای خنده هات عسلم...ماچ

اینجا هم نمرین رقصیدن واسه عروسی خاله...

من فعلا میرم گلم بای بای...جدیدا خیلی بای بای میکنیبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان کیان
13 اسفند 91 15:15
آریا جونم ایشالا لباسای جدیدت رو به شادی بپوشی و خوشتل موشتل بشی
اون پرچمات تو حلقم که 22 بهمن رو گرامی داشتی!


آره واقعا...همه یه طرف 22 بهن یه طرف
مامان آویسا
16 اسفند 91 12:01
مامانی خوش به حالته امسال پس که یک کمکی برای خونه تکونی داری به نظر من هم لباس عید خریدن برای کوچولوهامون یکی از شیرین ترین کاراست قربونش با اون موهای فرفریش منتظر آریا جون می مونیم با لباس عیدش
مامان سهند و سپهر
17 اسفند 91 20:26
آريا جوني مثه هميشه شيطون بلا و سر زنده . خدا نگهدارت باشه گل پسر. خيلي ناز و با نمكي خاله جون