آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

مریضی نفسم

1391/9/26 0:32
نویسنده : مامان و بابا
289 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسمقلب

از روز چهارشنبه تب کردی و من و بابا تا صبح بالاسرت بیدار بودیم که تبت و کنترل کنیم ...اخه با قطره استامینوفن کاملا تبت پایین نمیومد و همش باید حرارتت و چک میکردیم برای همین مجبور شدم از شیافش برات استفاده کنم...یه جوری شده بود که میخواستم عوضت کنم فقط گریه میکردی و میترسیدی...

اصلا نمیدونستیم دلیل تبت چیه اخه هیچ علامت دیگه ای نداشتی...تا شب پنجشنبه که دیدم لثه دندون جلوییت بالا قرمز شده و ورم کرده و یک زخم هم به رنگ سفید هست...خیلی نگران شدم خیلی زیاد ...گفتیم شاید تبخال یا هر چی که میگن باشه ولی خوب نشد...امروز ظهر شنبه با بابا بردیمت دکتر ...و گفت که لثه ت چرک کرده و دلیل تب هم همینه...برای همین انتی بیوتیک بهت داد....الهی مامان برات بمیره اصلا حال نداشتی و دو روز تمام لب به هیچی نزدی...

ولی خدا رو شکر الان دیگه تب نمیکنی و باید یک هفته ی تمام از شربتت بخوری...ببخشید عزیزم که با روشی خشن علیرغم میلت مجبورم بهت شربت بخورونم..شیطاناخه به هیچ وجه دارو نمیخوری و فوری به دلت زور میاد و بالا میاریشون...اشتهاتم یه کم باز شده و امشب یه شام سبک خوردی...راستی مامانی ها و بابا یی هم این چند روز خیلی کمک کردن و همش حالت و میپرسیدن جمعه که خونه مامانی بابا بودیم و با پارسا جون و دریا جون خیلی بازی کردی با اینکه زیاد حالت خوب نبود ...چون اونا رو خیلی دوست داری مثل عمه و شوهر عمه...امروزم خونه مامانی منیژه بودیم تا شب و مامانی و بابایی هم حسابی لوست کردن...

راستی 5شنبه هم با من و بابایی رفتی ارایشگاه و موهات و کوتاه کردی ...خیلی خوب شده مامانی بعدا عکساشو برات میزارم...این دفعه بر خلاف قبل اقای ارایشگر مرد خوب و با حوصله ای بود و من و بابا که باهات بازی میکردیم اون یواش یواش کوتاه کرد موهاتو...روز قبلش م با مامانی فخری رفتیم بازار و مامانی زحمت کشیدن و برات هدیه گرفتن ولی همینجوری بی مناسبت...دستشون درد نکنهقلبو بعد از بازار هم رفتیم خونه مامان من و تو با آیناز کوچولو کلی بازی کردی و البته ایشون هم از نظر شیطنت دست کمی از شما نمیاوردن و خلاصه حسابی شولوغ کرده بودین...و عکس یادگاری هم انداختین با هم...

الان خوابی فرشته ی من...امیدوارم که خوابای خوب ببینی...خوابامیدوارم که زودتر خوب خوب بشی گل مامان...مامان فدای خنده ها و لوسیات...راستی خیلی بلا شدی ...وقتی قدت نمیرسه که بری رو مبل بالشت و میکشی و میزاری زیر پات و میری بابا...امروزم خونه ی مامانی برای رفتن روی میز بزرگه عسلی و انداختی و ازش رفتی بالا و بعدش جیغ زدی که متوجه بشیم که موفق شدی بری بالا....راستی یه کم داری لوس میشی هااااااا پیشی شیطونم...

شبت بخیر عزیزمبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

مامان محدثه
26 آذر 91 1:12
الهی بمیرم خاله جون مریض شدی
ایشالله زودتر خوب بشی عزیزم


ممنون ...
مامان طلا
27 آذر 91 18:18
خدا بد نده عزیزم
مامان آترینا
29 آذر 91 18:53
قربونت برم خاله الهی هیچ وقت مریض نشی


مرسی خاله جون همینطور اترینا جون..
رجبی
29 آذر 91 20:33
سلام دوست من وبلاگ قشنقتون رو دیدم جالب بود. من طراحی تقویم کودک انجام میدم، اگر دنبال یه هدیه خوب واسه کوچولو و خانوادتون برای عید نوروز 1392 میگردید توصیه میکنم یه سر به وبلاگ من بزنید مطمئن باشید پشیمون نمیشید. با تشکر، منتظر نظرات شما هستم. http://calenderbaby.persianblog.ir http://taghvimkood.persianblog.ir
مهرناز(مامان آرسام)
1 دی 91 22:21
آخی عسیسم چرا مریض شدی حیفی آخه خاله
ایشالا زوده زود خوب میشی گلم، میای پیشمون با عکسای جدیدت دلمون تنگیده



به روی چشششششششششم عزیزم...
مهرناز(مامان آرسام)
1 دی 91 22:22
راستی یلداتون مبارک
ماهم آپیدیم


یلدای شما هم مبارک عزیزم
مادر خانومی
2 دی 91 15:40
سلام ایشالا که بلا به دور باشه. نبینم دیگه پشه به آریا خوشگله لگد بزنه هاااا. !
ان شاالله که بهبودی حاصل شده.
مامانی خسته نباشی.


منون عزیزم...خدا رو شکر خوب شد...
مامان کیان
3 دی 91 15:37
سلام آرزو جونم.خوبی؟آریا طلا خوبه؟دلم براتون تنگیده
آریا رو ببوس


مرسی مینا جون...ما هم دلمون تنگ شده ...بووووووووووس
مامانه کیانا
4 دی 91 22:17
آخی حالا حال نینی جون چطوره بهتر شده؟؟؟
خوبش کنین که به برف بازی برسین


سلام...مرسی خوب شده عزیزم...
مامان آویسا
10 دی 91 10:53
ان شاالله که زود خوب می شی عسل خاله ان شاالله که همیشه شاد باشی و دنبال بازی کردن